تخت جمشید در آب شناور شد !

در پی بارندگی های اخیر و روز آخر این بارندگی ها به حدی شدت بارش زیاد بود که تخت جمشید و ستون هایش در آب فرو رفت و منظره ای زیبا و بی بدیل را ساخت . منظره ای که اگر چه خیلی زیبا بود اما اطمینان داریم که به پایه این ستون ها و تخته سنگ های چندین و چند ساله آسیب زده و همین موجب از بین رفتن تخت جمشید خواهد شد

تصویر خود گویای همه چیز است . منظره ای زیبا اما خرابکار !

و اما …. !
همه شاید با خواندن و دیدن تصویر بالا به این باور رسیدید که دقیقا این اتفاق روی داده ! اما این درست نیست و خواستم تا مثالی عینی را از باور های غلط ما مردم داشته باشم . مردمی که ساده نگر هستیم و با قصه های گفته شده در جامعه سعی در یک کلاغ و چهل کلاغ کردن آن ها هستیم بدون آن که بدانیم منبع خبر از کجا است و صحتی بر آن میتوانیم داشته باشیم؟
درست است که در بارش های اخیر حجم زیادی آب در بستر بناهای تخت جمشید روان شده بود اما واقعیت این است که تمامی این آب ها از طریق زه کش هایی که در زمان ساخت این بناهای باستانی ساخته شده بود و کانال های زیر زمینی آن به پایین محوطه باستانی منتقل شد و آسیبی در حال حاضر به این بناها نرسیده است.
بیایید همه با هم از این به بعد به شنیده های روزمره شک کنیم و به دقت در حواشی آنچه در اطراف ما رخ میدهد دقت داشته باشیم تا هر خبری را درست و نادرست به خورد ذهن ما ندهند و ما نیز در اشاعه اخبار اشتباه و غلط پرهیز کنیم. این گونه است که میتوانیم اعتماد از دست رفته را به جامعه بازگردانیم .

تخت جمشید رو به نابودی است

باید از بین برود تا باور کنیم؟ در ایران باید هر آن چه که پیش بینی میکنیم و میبینیم به انجام برسد تا ما باور کنیم؟ چند سال است که از وضعیت خراب تخت جمشید و محوطه های باستانی آن همه خبر دارند و هنوز همه منتظر هستیم تا همین چند ستون باقی مانده یا بریزد یا تخریب شود! دیگر چیزی برای دزدیده شدن مگر با جرثقیل نیست ! پس فعلا فقط باید نگران از بین رفتن آن باشیم ! سیل یا زلزله یا کلنگ یک فرد ناآگاه شاید هم آگاه برای تخریب این مجموعه منحصر به فرد که تمامی دنیا در پی خواستن این چنین آثاری است و ما منتظر تخریب آن !
بودجه ها را به خوبی میگیریم آن هم از سازمان های بین المللی و به دلار و خرج هم میکنیم آن هم به ریال و تنها ساخت چند جوب آب در پایین تخته سنگ هایی که نیازی به آن ها نیست ! خرج میکنیم آن هم برای گرفتن چند کارگر برای باغبانی یا شاید چند نگهبان برای نگهبانی و یا … اما آیا این ها کافی است؟ محوطه سازی ها انجام شده … آثار به جا مانده هم نه تکان خورده و نه به آن ها اضافه شده که کم هم شده است! سالیان قبل با بودجه ای هنگفت راه هایی چوبی را با تخته الوار های تراورس و ضد باران تهیه کرده ایم ! راه پله ها را برای عدم فرسایش عبور بازدید کنندگان به این تراورس ها مجهز کرده ایم!
این ها کافی است ؟ بودجه ها به کجا رفته؟ به کجا میرود؟ آیا متخصصان و دست اندرکاران نمیدانند که این تخته ها را باید با روغن کوسه هر ساله آغشته کرد تا خاصیت خود را از دست نداده و در محیط باز و زیر بارش باران و برف و نور خورشید دوام بیاورد؟ اگر میدانستند که اکنون بعد از این همه سال این تخته ها متورم نشده بود و از جای خود بیرون نزده بود! چه هزینه ها که برای انجام این طرح صورت گرفت ! اما دیگر هیچ ! حتما ما هم فکر میکنیم که این تخته سنگ ها و ستون های برجا مانده برای از بین رفتن چیزی را ندارند و پا برجا خواهند ماند؟ یا شاید هم به این فکر هستیم تا بودجه ها را در جاهای دیگر خرج کنیم تا به خودی خود و به زودی این چهارتا ستون و تخته سنگ هم از هم پاشیده شود و چیزی به اسم تخت جمشید نماند!
وضعیت از آن چه میبینیم خراب تر است ! نور خورشید در طی روزها و انقباض و انبساط بسیار زیاد سنگ ها در طول شب و روز و همین طور بارش باران های سیل آسا و رشد گل سنگ ها به طور فزاینده همه و همه تخت جمشید را به ویرانه تبدیل خواهد کرد! به همه این ها محبت های بازدید کنندگان و یادگاری های کنده شده روی این سنگ ها تا آن جا که از دستشان بیاید و همین طور عکس های سلفی که برای گرفتنشان باید بر روی این مجموعه تاریخی پا گذاشته شود و از حریم مشخص شده نیز آن طرف تر رفته و عکس ها گرفته شود! شاید فردا این محموعه تاریخی باستانی نباشد و عکس های سلفی ما باقی بماند ! همان طور که عکس های سلفی ما با ارگ بم هم باقی است و خود ارگ از بین رفته !
پس بشتابید! ببینیم در این مسابقه چه کسی برنده است؟ دوست داران میراث فرهنگی یا بازدید کنندگان ه تخریب کننده یا طبیعت و قدمت این آثار و شاید هم دست اندرکارانی که منتظر هستند این ستون ها ریخته شود و زمین ها فروش برود ! آن وقت دیگر تختی نیست تا جمشیدی بر روی آن فخر بفروشد!

بازهم اسفند

بازهم اسفندی دیگر سر رسید و باز هم مزه خاص این ماه را نچشیده به ماه دیگر و فصلی دیگر وارد میشویم . اسفند ماه دوست داشتنی سال است که تکلیف را برایت روشن نمیکند! هم در رنگ و بوی اسفند و زمستان هستی و هم به پیشواز بهار و فروردین! اسفند تو را دچار سردرگمی میکند … یک توهم یک بازی یک شروع و نه پایانی برای فصول در یک سال!
در این ماه میتوانی با شوق و امید از روی سرما و بوران به آینده ای نزدیک چشم بدوزی و به خود نوید بودن را دهی ! میتوانی زمستان را اگر بخواهد لمس کنی و طروات را منتظر باشی … اسفند را باید دوست داشت باید در اسفند زاده شد باید به جوانه های سر در آورده از خاک به سبزی ملایم درختان که میبینی باید به سرما در گرما عادت کرد و بهار را بویید باید زنده باشی از برای اسفند

حال ما خوب است ! اما تو باور نکن !

این روزها مشکل آب و نبود آن بیش از همیشه موجب نگرانی شده ! نگرانی که به بحران به در خواهد آمد و گریبان گیر همگان خواهد شد !  بی آبی و بحران آن در تمامی عرصه ها نه تنها فقط در کشاورزی یک مشکل خواهد بود و باید آگاه بود که این دشواری که اکنون به دلیل تغییرات اقلیمی همراه با عدم مدیریت صحیح آب است به زودی عوارض خود را در همه جا نمایان خواهد کرد و به طور مستقیم بر روی همه چیز اثر بخشی خواهد داشت !
درست است که تغییرات اقلیم در کره خاکی ما زمین به مرور در حال انجام است اما میتوان به جرات این را گفت که این تغییرات به دلایل بسیاری در کشور ما رشدی صد چندان پیدا کرده و تغییرات ی که در دنیا به مرور در حال انجام است در ایران به سرعت و آنی شده و مشکلات آن از قبیل کمبود آب – حشکسالی – بی آبی – رانش زمین – خشکی تالاب ها و مرداب ها – خشکی رودخانه ها و دریاچه ها – فرونشست زمین – آلایندگی زیستی و مجیطی – انتشار گرد و خاک به وسعت زیاد و خیلی مشکلات دیگر را میبینیم !
نیازی نیست تا برای درک بهتر موضوع به خوزستان یا آذرباییجان سفر کنیم ! کافی است تا در اطراف محل زندگی خود کمی دقیق تر شویم و دید خود را بازتر کنیم تا به راحتی تمام این موارد ناشی از بحران بوجود آمده را درک کنیم ! درست است که از چند سال پیش شعاری نمادین به عنوان جنگ بعدی بر سر آب است را شنیده بودیم اما هم اکنون مدت ها است که این جنگ در شهر ها و روستاهای ما بوقوع پیوسته و هر از گاهی این نزاع های قومی و جمعیتی را از جای جای میهن می شنویم و می بینیم. جنگی که در ایران بین مردم در حال عمل است یعنی بحران بی آبی و مشکلات آن !
چرا باید تالاب های پریشان و بختگان خشک شود ؟
چرا زاینده رود را اینچنین بی رحمانه رها کرده ایم ؟
چرا دریاچه ارومیه باید اینچنین حالی را داشته باشد ؟
چرا باید دریاچه مهارلو به نمک زاری بزرگ تبدیل شده باشد ؟
چرا هوای خوزستان قابل تنفس نیست ؟
چرا …. چرا … و چرا؟

درب بطری و ظرف های پلاستیکی

#طبیعت #محیط زیست

با تفکیک #زباله میانه ای دارید؟ یا شما هم از آن دسته آدم هایی هستید که فکری به حال محیط زیست خود و کودکانتان نیستید؟ شاید شما هم از آن دسته آدم هایی باشید که شانه ای تکان داده و از زیر هر بار مسیولیتی شانه خالی میکنید که به من چه !؟ امید دارم از دوستان و دنبال کنندگان این کانال این چنین افرادی را نداشته باشم .
به هر حال اگر تاکنون به دنبال این کار نیکو بوده اید و زباله ها را #تفکیک و به مامور های #شهرداری تحویل میداده اید لطفا این یکی را هم جدی بگیرید و #سر_بطری ها و شیشه های پلاستیکی را جدا کنید! حتما پیش خود میگویید چرا ؟ خوب است بدانید که محل هایی که به تفکیک زباله و احیا مواد پلاستیکی از قبیل بطری های پلاستیکی مشغول هستند به دلیل ناهمخوانی در های پلاستیکی و سفت این بطری ها آن ها را جدا کرده و به دور میریزند در صورتی که ما میتوانیم خودمان آن ها را نیز همچون دیگر مواد بازیافتی جدا کنیم و به دست جایی برسانیم که بیشتر از آن مکان های بازیافت برای ما ارزش داشته باشد. میگویید کجا؟
مدتی است در ایران کمپینی برای جمع آوری سر بطری ها و تحویل آن به مکان های خاص ایجاد شده که شما با جمع آوری و دادن آن ها به این محل ها آن ها را برای فروش این سر بطری ها به کارخانه های بازیافت کمک کرده اید و از محل در آمد این فروش این کمپین برای افراد معلول ویلچر خریداری میکند و بدست آن ها میرساند . پس چه چیز بهتر از این و اگر تا کنون این کار را نکرده اید از امروز سر بطری ها را ترجیحا به تفکیک رنگ جدا کرده و وقتی به مقدار زیاد رسید به محل هایی که به راحتی میتوانید آدرس آنها را از روی اینترنت پیدا کنید تحویل دهید.
برای کسب اطلاعات بیشتر از نحوه کار و شروع این کمپین به این لینک http://jamejamonline.ir/sara/1923684324051681328 مراجعه کنید
و همین طور به سایت http://hastamet.com برای اطلاعات مفید تر
و برای دانستن آدرس تحویل این سر بطری ها در هر شهر به این لینک http://hastamet.com/places مراجعه کنید
و دست به دست هم دهیم
ما انسان ها هیچ کدام تنها نیستیم و زندگی هر کداممان به دیگری گره خورده و زندگی ما نیز به طبیعت پس همراه هم شویم .

https://telegram.me/nafissi

این بار مالزی و دماوند

دماوند را سه سال پیش بود که در مرداد ماه صعود کردم . آن هم از جبهه جنوبی و ساده ترین مسیر و در همان زمان از ارتفاع ۴۰۰۰ متری به بالا برف و بوران را شاهد بودم و سرما ! صعود در این فصل با این سرمایی که در مازندران و تهران روی داده این روزها به سختی آن می افزاید و دوروز پیش کوه نوردان مالزی در تیمی ۱۲ نفره صعودی را داشته اند و متاسفانه دونفر از آن ها در مسیر بازگشت از قله مفقود شده اند و تا کنون گروه های امداد و نجات به دلیل سرمای منظقه موفق به جستجوی کامل نشده و سرنوشت این دو کوه نورد مالزی در ابهام است .
نکته جالب آن که سفیر مالزی در ایران از دیروز به روستای رینه رفته و پیگیر اوضاع و سرنوشت دو هم وطن خود است چیزی که ما به راحتی از آن میگذریم و ساده میبینیم ! کاش کمی از این ور آب ی ها یاد میگرفتیم نه اروپایی ها یا آمریکایی ها از همین مردمی که در نزدیکی ما هستند و بهتر از ما خیلی چیزها را آموخته و یاد دارند

دل نوشت

در جایی که من زندگی میکنم مردن به هیچ بهانه ای نیاز ندارد و در کسر ی از ثانیه بدون هر گونه بهانه ای میشود برای هر کس ی روی دهد ! حال دیگر بهانه های زیاد را هم به آن اضافه کنید تا در این فرآیند کاتالیزور ی نیز برای سریع تر شدن و ناگهانی بودن شدید تر شود !
می شود سوار بر ناوگان حمل و نقلی شد فرقی نمیکند هواپیما باشد یا قطار شاید هم اتوبوس و یا ماشین های سواری ! در کل نتیجه یکی است آن هم ناگهان و سریع از بین رفتن است ! چیزی که در جایی که من زندگی میکنم ارزشی ندارد جان است ! و برای دادنش تنها کافی است هوا سرد شود ! برف بیاید ! بارانی بزند و سیلی رخ دهد یا شاید هم زلزله و صاعقه ! حتی میتوان با آلودگی هوا سلفی دونفری با حضرت عزراییل گرفت ! شاید هم سوزن بان یک کار بسیار راحت و عبور و مرور دو قطار از دو مسیر را اشتباه کند ! حرف من از فرودگاه جی اف کندی نیویورک و یا فرودگاه هامبورگ یا حتی همین فرودگاه دبی هم نیست ! تعداد تنها دو قطار ! شاخ به شاخ ! یا نه نیازی به این هم نیست ! کافی است تا سرما باشد و برودت هوا و یخ زدگی معابر و …. این ها همه بهانه است برای نبودن ! کاش ….
به جای این نقطه چین ها میتوان تا دلت خواست چیز نوشت ! آن را به شما واگذار میکنم و قوه تخیل اتان چرا که این کاش ها و بلکه ها تنها در رویای ما جا دارد و گرما و سرما و برف و باران و رانندگی و قطار و هواپیما و … همه سر جای خود در حال ایفای وظیفه هستند!

تابستان و مشکلات شهری !

مدتی است که تابستان و گرما شروع شده و هر روز در خیابان در هر جای شهر مشکلات شهری به نظرم میرسد که شاید با یک مدیریت صحیح و کار آمد شاید از همان ابتدا حل می شد ولی نه تنها فکری برای آن نشده بلکه هم اکنون نیز جز آلودگی چیزی را به همراه ندارد!
جوب هایی که از آب های متعفن و بد بو و بد رنگ پر شده و فکری هم ظاهرا برای کسی ایجاد نمیشود ! آب هایی که با یک شیب مناسب به چاه های تخلیه باید سر ریز شود ولی هم اکنون تنها به آلودگی شهری دامن زده و با گرمای هوا هم بر غلظت آن افزوده می شود!
کاری که می شد از همان ابتدا حل شود هم اکنون نیز برای رفع این مشکل و تمیزی جوب ها خبری از ماموران زحمت کش شهرداری نیست و با پیگیری از طریق شهرداری ها هم اکثرا کسی به نتیجه ای نمیرسد ! مشکلی که به بیماری های پوستی و انگلی می انجامد !

کوچه بی نام

اول از هر چیز من نه منتقد سینما و فیلم هستم و نه تحلیل گر سینمایی ! من فقط یک بیننده فیلم هستم تا بتوانم با درستی و شیوه صحیح با یک فیلم ه خوب و در زمان های آزاد وقتم را پر کنم !
مدتی بود که تبلیغ و تیزر های فیلم کوچه بی نام را میدیدم و همیشه تا چند روز پیش در حسرت نداشتن وقتی برای دیدن این فیلم در سینما بودم و چند روز پیش متوجه شدم این فیلم پس از اکران در سینما به روی سینماهای خانگی هم آمده و توانستم فیلم را بر روی سی دی خریداری کنم. تا دیشب که با شوق ه فراوان برای دیدن فیلم دست بکار شدم و یک ساعت و نیم وقت خودم را در اختیار کارگردان و عوامل فیلم دادم و در آخر نیز به این پرسش رسیدم ! خوب که چی؟فیلمی با ضرب آهنگی تند ولی بی محتوا ! نشان گر جامعه و قشری از جامعه کشور ایران و کاملا بی هدف ! شاید اگر بازی خوب باران کوثری نبود فیلم از همین فراز و نشیب های بی سر و ته خود نیز می افتاد ! فیلمی که در تمامی صحنه ها و سکانس های آن از بازی خوب باران کوثری بهره میبرد و دیگر هیچ چیز را نداشت ! دختری از قشر پایین و پر جمعیت و همین طور مذهبی ایران که بر خلاف مسیر رودخانه شنا میکرد و بدون ترس جلوی پدر و مادر خود ایستاد و به راحتی میگفت خوب من هم این جور زاده شده ام ! پسری که مشخص شد به صورتی بسیار مبتذل تر از فیلم های کشور همسایه به مانند فیلم های ترکی شبکه های ماهواره ای از ارتباطی صیغه ای بوجود آمده و باز هم با عشق و عاشقی خواهر و برادری به نافرجام و بعد هم به سقوطی بی حاصل از سانحه هواپیما تن در داده و به نوعی از سناریو فیلم کنار گذاشته می شود و پدری که تا آن روز با سرپوشی داشتن همسری صیغه ای پسر خود را نیز منکر بوده است !
همه و همه داستان ه بی سر و ته فیلم را تشکیل داده و نه تنها آموزه ای در داستان مشخص نبوده بلکه پس از پایان این ساعت به هیچ جوابی هم نرسیدم ! فیلم را به هیچ عنوان برای هیچ قشری حتی قشر بیکاران جامعه توصیه نمیکنم !

تاکسی های شهر

این روزها دیگر همه چیز تغییر کرده و از گذشته به جز در عکس های نه چندان قدیمی چیزی نمی بینیم ! دیگر آن حال و هوای قدیم آن صفایی که در بین مردم وجود داشت نیز جای خود را به لایک پرانی ها و عضویت در جامعه مجازی به در آمده و این خود یک آفت مهم در بین ما ایرانی ها است ! چرا که با وجود رشد فزاینده تکنولوژی در جوامع دیگر به خصوص جوامع غربی هنوز هم آنها پابند به یک سری عادات و رفتار های قدیمی هستند و هنوز هم برای پاسداشت رسم و آیین ها پافشاری می کنند.
تاکسی ! این ماشین هایی که از قدیم در شهر ها مشغول هستند و به جابجایی مسافران می پردازند! به یاد دارید تاکسی های هر شهر در ایران به یک رنگ بودند؟ تاکسی های تهران نارنجی رنگ و تاکسی های مشهد و قم مشکی و تاکسی های شیراز هم ماست خیاری !! آن موقع ها به تاکسی های دورنگ شیراز که سفید و سبز بودند ماست خیاری میگفتند ! کجا هستند آن رنگ ها آن تاکسی های بنز قدیمی آن پیکان های مدل ۱۳۴۶ و آن فورد های قدیمی ؟ دیگر حتی لاشه های آن ها را نیز در پارکینگ های شهرداری ها و راهنمایی رانندگی نمی بینیم !
کاش باز هم به جای این تک رنگی ها به آن همه رنگ می رسیدیم و دلمان شاید باز می شد! تاکسی های شهر شما چه رنگی بودند؟